با توجه به اشتیاق دوستان برای کسب اطلاع از برنامه های گردهمآیی یلدای موسسه و شرکت خود جوش خانم ها در تدوین و اجرای برنامه های این گردهمآیی، اشعار سروده شده توسط خانم های موسسه را که به وسیله خود آنها در جشن یلدا خوانده شد، به قرار زیر آورده می شود.
باشد که غایبین نیز در لذت خواندن این اشعار سهیم گردند.
در ابتدا سرکار خانم گلستان متن و شعر زیر را، قرائت نمودند:
گرد آمدیم
شبچره ای بود وآتشی
گفت و شنود و قصه و نقلی ز سیر و گشت ...
وقتی که برشکفت گل هندوانه سرخ
در اوج سرگذشت
یلدا شب بلند . شب بی ستارگی
لختی به تن تپید و به هم رفت و درشکست
با خانه می شدیم که گرد سپیده دم
بر بام می نشست
( سیاوش کسرایی )
یلدا آبستن چیست که اینهمه هیجان وانتظار و شب زنده داری را همراه است ؟
کسی سیاهی را امان نمی دهد که خود را بنماید .
قصه های مادر بزرگ همه را بیدار نگهداشته است تا میلاد را به نظاره بنشینند .
میلاد نور " مهر " عشق و امید در دل تاریکی
که یلدا شب زایش است " شب دراز مهربانی " شب مهر باوران و مهر یاوران
میوه اصلی این شب گل آتش است " اتش جاودانه آتش خاموشی ناپذیر عشق " آتش تابناک مهربانی " امید "
شوق و اشتیاق " وصلت و همه میوه های برگزیده شب یلدا نماد ونشانه آتش .
و در همین شب است که یکی از بنده های خاص خدا که یک " زن " است مریم ( س ) یکی از خاص ترین
برگزیده های خدا را زایش می کند حضرت عیسی بن مریم (س ) تولدش بر همه انسانها مبارک
و ما پیشاپیش این شب را به جشن نشسته و مبارک می شماریم .
یلدا ومیلاد مبارک.............
و اکنون شعرهایی که توسط تعدادی خانم های کلاس ادبیات سروده شده و در گردهمآیی اجرا گردید :
سرکار خانم گلستان
.jpg)
من گلستانم و گلخند غنچه هایتان آرزوست
یلدای عمرتان و سر سبزی بهارتان آرزوست
سر مستم از تبسم و مهر و وفای دوست
سر زندگی و شادابی و جودتان آرزوست
سرکار خانم فاطمه شاه سیاه
.jpg)
از هزاران سال پیش ایرانیان
شب چله که بلندترین شب
چشن یلدا می گرفتند همشون
شبهای زمستونا زیر کرسی
می نشستند همه اهل خونه
خاطرات خوش و زیبایی دارم از اون روزا
زیر کرسی همگی جمع می شدیم
پدر و پدربزرگ
مادر و مادربزرگ با نوه ها
با همه قوم و خویشا
قصه بزرگ می گفت برامون مادر
فال حافظ می گرفت پد بزرگ
میوه و شیرینی و آجیل روی کرسی بود
همه خوشحال بودیم با این چیزها
همه خوشحال بودیم با این چیزها
سرکار خانم بتول نیکفر
یلدا
مژده به ایرانیان ، پایان قوس رسید ست
بهار در زمستان ، در شب چله رسید ست
صدای پای یلدا، با شور و شعف در این شب
دارد خبر می دهد ، میلاد مهر رسید ست
زایش نور بر ظلمت ، گرمای اهورایی
در سرمای زمستان ، به مهر و ماه رسید ست
فرش زیبایی از برف، گستردند سر راهش
بلند بالای سپید پوش،بادی از راه رسید ست
رفتن خونه مادر، بچه ها به گرد کسی ،کنار اسباب سماور
جاوید سنت نکویی ست، کز قدیم بما رسید ست
آجیل و انار قرمز، هندوانه و خربزه، با انجیر و توت خشکه
چشمک زنان رو کزسی، وقت خوردنش رسید ست
پس از خوردن شیرینی ، رنگ و وارنگ تو سینی
با شوق و با اشتیاق ، دست پخت مادر رسید ست
تازه وقت فال گرفتن ، دست تو بلونی کردن
با صوت شیرین بابا، خواندن حافظ رسید ست
در این فضای شادمان ، این همه شمع فروزان
از علم و عمل تو بنگر، جه چیزی به ما رسید ست؟
سرکار خانم زهرا نافعی
شب یلدا
مادر بزرگ خوبم بیا بشین کنارم
برام بگو تو از آن شبی که یک شب آن
میگن شب یلدا و یک شب خیلی بلند
می خوام بگی برایم چکار میکردند آن شب
عزیز دلبند من در آن قدیم ندیما
مادر بزرگای ما برای نوه هاشون
قصه می گفتند زیاد کرسی مادر بزرگ
روش یک سینی مسی بود در آن سینی مسی
آجیل و انار و به واه که چه خوشمزه بود
برای شب یلدا مادر بزرگ شام می پخت
کوفته و شامی می پخت ما همه دوست می داشتیم
می خوردیم و می خوردیم می گفتیم و می گفتیم
خنده های فراوان همه ی دلا شاد بودند
با همدیگه یار بودند چیزهای حالا نبود
دوربین و موبایل نبود با همدیگه خوش بودیم
دلا با هم یکی بود مثل این روزها نبود
بیاین با هم خوش باشیم با همدیگه یار باشیم
|